رها كوچولورها كوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

رها عشق مامان و بابايي

شيرين كاريهاي دخملي

هر روز كه بزرگتر ميشي كارات، حرفات و شيرين زبوني هاتم با خودت بزرگ ميشه بعضي وقتها اينقدر خودتو لوس مي كني و با ناز و ادا واسم مي خندي كه فقط نمي خورمتو بس بارها خدا رو به خاطر وجود نازنينت شكر كردم و برات ارزوي سلامتي و تندرستي كردم دخترم اميدوارم توي زندگي بهترين ها نصيبت شه و هميشه خنده روي لبهات باشه .  اون روز من اداره كار داشتم واسه همينم بابايي شما رو آورد خونه وقتي برگشتم اومدي جلوم و همش انگشتتو تكون ميدادي و مي گفتي ماماني چرا منو تنها گذاشتي ؟ چرا نيومدي دنبالم بابايي اومد؟ ديگه منو دوست نداري؟ واقعا مونده بودم چي بگم و چيكار كنم آخر سر گرفتمت تو بغل و كلي فشارت دادم و بوسيدمت و چقدر لذت بخش بود نهايت خوشبختي رو احساس كرد...
9 ارديبهشت 1392

يه جريان خنده دار

جند روز پيش من و دخملي توي خونه تنها بوديم و داشتيم قايم موشك بازي مي كرديم خسته كه شديم رها نشست تو بغل من و يهويي گفت مامان ، خواهر گفتم خواهر چي؟ با يكي از اون حالتهاي قشنگش گفت چرا من خواهر ندارم ؟ پرسيدم مگه كي خواهر داره ؟ گفت ستايش كلي خندم گرفته بود و نمي دونستم چي بگم خلاصه حواسشو پرت كردم . تا اينكه پنجشنبه شب يعني 5 ارديبهشت عمه سميه و مبينا اومدند خونه و تا آخر شب موندند وقتي مي خواستند برن خونشون رها شروع كرد به گريه كردن همينطور كه جلو در ايستاده بود دختر همسايمون كه تازه اومدند به اين خونه درو باز كرد و با رها شروع كردند خنديدن يه مرتبه رها اومد داخل خونه و با خوشحالي  گفت ماماني من خواهرمو پيدا كردم . نمي دونين چقدر خو...
9 ارديبهشت 1392

خاطرات نوروز 92

خيلي دير شده ولي اشكالي نداره      سال نو بر همه مبارك  اميدوارم سالي پر از شادي و سلامت واسه همه هموطنانمون باشه . سال تحويل رو من و بابايي و رها جون خونه پدر بوديم كه البته حاج خونم هم بودند . موقع سال تحويل رها و بابايي خواب بودند منو پدر هم در حال خوندن نماز بوديم حاج خانم هم رفته بود واسه بوقلمون هايي كه تو خونه دارند كاهو بياره . يه ربع بعد از سال تحويل بابايي با پدر و حاج خانم رفتند سيد محمد وقتي برگشتند سه تايي رفتيم خونه باباحاجي كه همگي اونجا جمع بودند بعد از كلي عكس گرفتن و روبوسي و شيريني خوردن همگي آماده شديم و رفتيم واسه عيد ديدني . فرداشبش هم رفتيم عروسي حميد پسر دايي لطف له كه رها اونجا كلي با...
4 ارديبهشت 1392
1